حمید رضا خیلی دوست دارم
دگــر عشـقـم نـمیخواهی ســراغ مـن نمیآیـی
مرا در خویش رها کردی در این غربت به تنهایی
تـو شــکل بــاورم بـودی رفـیـق و یــاورم بــودی
تــو رفــتــی و نــدانــسـتـی امــیـد آخـرم بــودی
تو معشوقی دگر داشتی تو عشقی تازه تر داشتی
چرا من دیـر دانـستم کـس دیگر بـه سـر داشتی
فـقـط عکسـی بـه جا مـانـده ز عــشق و زنـدگـانیـم
ز مـــن خـاکسـتــری مـانـده در ایــام جـــوانــیــم
می خوام امشب روی مخمل سبز چشمات خوابم کنی
تو نگاه اسمون قابم کنی
می خوام امشب تو برام قصه بگی
جای مهتاب و ستاره های کاغذی
جای بارون تو بشین رو پلکای خیس نگام
تو بتاب رو نگاه زخمی فاصله هام
می خوام امشب دلامون ابی بشن
خونه ی ستاره ها همه مهتابی بشن
می خوام امشب غم های گذشته رو واسه فردا بزاریم
یه باغ پرگل مریم بیارم روی حجم انتظار با صدای بارون بکارم.